انشودة تأریخیة لآل حمید
بْكَفٍ حميدي كريمٍ بنانه // وكم ذا جلا فقر المقلّين جودها
الشاعر العبقری منیع ابن محمد الدوسری المعروف براعی البیر فی سنة ۱۱۳۵ هجری قمری انشد قصیدة رائعة تشتمل علی سبعین بیت مدح فیها الشیخ سعدون ابن محمد حاکم امارت الهجر(الاسم السابق لمنطقة الاحساء حتی الشام بما یسمی حی بابا عمرو فی الشبه الجزیرة العربیة و الیکم بمایلی بعض ابیات و مخلص من هذه القصیدة التأریخیة.
۱)مراقی العلا صعب شدید سنودها// مكادٍ على عزم الدنايا صعودها
۲)فمن رامها بالهون ما نال وصلها // ولا رَدّ غيظات العدا في كبودها
۳)شْراها بغالى الروح والمال والشقا // وصبرٍ على مر الليالي وكودها
۴)فلولا غَلاها سامها كل مفلس // ولولا عَناها كان كلٍّ يرودها
۲۷)فلا غير سعدونٍ ملاذی اذا غدت // علينا الليالي صايلاتٍ جنودها
۲۸)مدحته ولا يلحق مديحي فضايله // فلا عاش كتّام الحساني جحودها
۲۹)فهو لي على الشدّات عونٍ ومقصد // ويانعم مقصودٍ لنا من ضهودها
۳۰)بوجهٍ طليقٍ بالبشاشات مشرق // وعينٍ عن العاني قليلٍ صدودها
۳۱)بْكَفٍ حميدي كريمٍ بنانه // وكم ذا جلا فقر المقلّين جودها
۳۲)حريب الردى مسقى العدا شربة الكدى // من الغيظ غصّات البلا في كبودها
۵۹)حمى من ربى هجر إلى ضاحي اللوى // إلى الشام من دار آل عمرو حدودها
۶۰)إلى خشم رمّانٍ إلى النير مجنب // إلى الشعرى وطمانها مع نجودها
۶۱)إلى العرض والوادي الحنيفي مشرق // وما عن جنوبٍ كل هذا يسودها
۶۲)الى طاب منها مرتعٍ جاده الحيا // رعاه على رغم العدا في حدودها



درون جامعه قرار دهد و نوآوری و همسانی با تغییرات و تحولات عصر را برای آن به ارمغان آورد.منطقه ملاثانی بدلیل اعتقاد عمیق دینی ساکنانش به مکتب نورانی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از دیرباز دارای برجستگی ها و جلوه های زیبا و چشم نوازی از دینداری و نقش آفرینی در فرایند تکامل فرهنگی و مذهبی خوزستان داشته است.دین باوری مردم این خطه سالها نگاه علمای تشیع در حوزه علمیه نجف اشرف را بخود معطوف ساخت،بر همین اساس منطقه ملاثانی در یک قرن پیش حضور علمای برجسته ای از دانش آموختگان حوزه نجف و کربلای معلا را بخود دیده است .که جهت تبلیغ شعایر دینی ،تربیت و تزکیه نفوس مردم ، آموزش احکام عملی و اخذ وجوهات شرعی به آن مهاجرت یا سفر نموده اند.از جمله شخصیت هایی که در پیشینه دینی منطقه ملاثانی نقش برجسته ای را ایفا کرد،حضرت آیةالله حاج شیخ عبدالهادی عکام (حمیداوی)است.شیخ هادی از خانواده های اصیل عکام آل حمید در عراق و. ایران می باشد.ایشان در حدود سال 18۸۵ میلادی در منطقه رفاعی از توابع بغداد چشم به جهان گشود.در دوران نوجوانی بنا به تاکید و سفارش پدر گرامی اش آیةالله شیخ مهدی عکام و براساس سنت موجود در طوایف شیعی آن روز در عراق با هدف تحصیل علوم دینی و سپس تبلیغ و نشر معارف آن و هدایت مردم ،وارد حوزه علمیه نجف اشرف شد و نزد علمایی چون آیةالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی ،شیخ محمدحسین کاشف الغطاء و همچنین آیةالله سیدابوالقاسم خویی رضوان الله تعالی علیهم تلمذ و دروس فقه ،اصول فقه ،اخلاق و عقاید را فراگرفت .شیخ هادی عکام با ورود به دوره خارج حوزه همزمان وکالت مرجعیت شیعه ابتدا سیدابوالحسن اصفهانی(بهبهانی الاصل) و سپس آیةالله العظمی سیدمحسن حکیم در عراق و ایران را بعهده گرفت.وی طی سال های 1941 الی 1963 بشکل متناوب در باهدف انجام رسالت دینی و تبلیغ احکام و اخذ وجوهات شرعی به منطقه ملاثانی و اهواز مهاجرت نمود.در طول سالهای حضور در خوزستان به شهرها وروستاهای مختلفی مسافرت و با ساکنان آنها به حشر و نشر پرداخت در این راستا می توان به روستاهایی نظیرابوهاون،زویرخرامزه،زویرچری،صلیعه،حبیشی،جلیعه،بندقیر،عرب حسن،ویس،ملاثانی (کوت یا ندافیه) شهرهای اهواز،آبادان و خرمشهر ،بعنوان محل و کانون فعالیت های دینی شیخ اشاره نمود.در اینجا لازم است براساس تحقیق به نکته بسیار جالب و مهمی اشاره کنم که می تواند از عشق ذاتی قبایل و طوایف عربی ایران و عراق به ولایت خاندان رسول الله (ص)رمز گشایی کند ،نزد بزرگان طوایف عرب شیعی عراق و ایران سنت حسنه ای وجود داشت که براساس آن خانواده ای از میان تیره های موجود ،که متصف به کرامات ،تقوا ،علم و ورع بودند،مامور تحصیل علوم دینی در حوزه نجف و سپس ارتباط با اعضای قبیله در راستای تهذیب و تعلیم احکام شرعی می نمودند تا پیوند افراد با مذهب و شریعت مستحکم و پایدار گردد.این رفتار در واقع برگرفته از آیه شریفه قرآنی است که می فرماید: وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ «و نتوانند مؤمنان که همگی به سفر روند چرا از هر گروهی دسته ای به سفرنروند تا دانش دين خويش را بياموزند و چون بازگشتند مردم خود را هشداردهند ، باشد که از زشتکاری حذر کنند»۱